نگاهی به مراحل توسعه کسب و کار _ بخش دوم (مدیریت راهبردی)

  1. توسعه فردی
  2. نگاهی به مراحل توسعه کسب و کار _ بخش دوم (مدیریت راهبردی)

ویژگی اصلی کسب و کار( مدیریت راهبردی )

انواع مدل های مدیریت استراتژیک

تهیه و تدوین – دکتر مجید رعایایی – قائم مقام شرکت صنایع پاک فن بخار

 

مدیریت استراتژیک

همانطور که گفتیم، مدلهای زیادی در این حوزه وجود دارند که به شرح زیر هستند:

1- مدل هم راستایی (Alignment Model)

مدل هم راستایی از جمله انواع مدل های استراتژیک هستند که بیشترین کاربرد را دارد. این مدل از دو قسمت استراتژیک و یکپارچه سازی عملکردی تشکیل شده است، به این معنا که مدل استراتژیهای تجاری و فنآوری را همسو میکند. برای انجام این کار نیاز به شناسایی اهداف کلیدی یک سازمان است و سپس بررسی مراحل رسیدن به این اهداف! این مدل باید فرآیند را به حداکثر برساند تا بهترین اهداف را به دست آورد. چهار دیدگاه برای شناخت این مدل وجود دارند که عبارتند از:

اجرای استراتژی یعنی اینکه استراتژی، کسب و کار را هدایت میکند.

پتانسیل فنآوری که همچنین استراتژی کسب و کار را حرکت میدهد. همچنین، با یک استراتژی فنآوری اطلاعات از آن پشتیبانی میکند.

معاملات بالقوه رقابتی با استفاده از قابلیتهای فنآوری اطلاعات برای ایجاد محصولات و خدمات جدید استفاده میشوند.

سرانجام، سطحی از خدمات وجود دارد که متمرکز بر ایجاد بهترین سیستم IT در سازمان است.

2- کارت امتیاز متوازن (Balanced Scorecard)

مدل کارت امتیازی متوازن از ارتباطات واضح دربارۀ آنچه انجام میشود تشکیل شده است. این کار را با استراتژی کلی هماهنگ میکند و اولویتها را میسنجد و پیشرفتها را کنترل میکند. ایده اصلی مدل کارت متوازن این است که استراتژی و اندازه گیریهای مالی متعادل میشوند. یکی از دلایل استفاده از این مدل، کمک به ایجاد ارتباطات بین قسمتهای مختلف مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک است. چهار دیدگاه برای شناخت این مدل وجود دارند که عبارتند از:

مشخص کردن عملکرد مالی شرکت و اینکه چه منابع مالی بیشترین تأثیر را در برنامه داشتهاند.

سنجش عملکرد ذی نفعان یا مشتریان و نحوه خدمات رسانی به آنها سنجیده میشود.

فرآیندهای داخلی نیز باید از نظر کارآیی و همچنین کیفیت ارزیابی شوند.

این مدل یک ظرفیت سازمانی دارد که به کارکنان، زیرساختها، فناوری، فرهنگ و سایر مواردی که میتوانند برای رسیدن به اهداف سازمانی کمک کنند، توجه میکند.

3- مدل پایه (Basic Model)

این مدل اغلب توسط سازمانهای جدیدتر که سابقه برنامه ریزی استراتژیک ندارند، برای کمک به آنها در تصمیم گیری استفاده میشود؛ اما این مدل همچنین برای هر سازمانی است که وقت یا منابع لازم برای صرف یک برنامه ریزی استراتژیک عمیق و گسترده را ندارد. با این مدل ابتدا بیانیه مأموریت را برای سازمان خود تنظیم میکنید، یعنی خلاصهای از اهداف شما که برای الهام بخشیدن و تحول سازمان مهم هستند. در مرحله بعدی، شما میخواهید بفهمید که برای تحقق بیانیه مأموریت چه اهدافی باید محقق شوند. از این رو، وظایفی که به آن اهداف نیاز هستند را تقسیم میکنید. برنامه ریزی، نظارت و گزارش پیشرفت خود را انجام دهید.

4- استراتژی اقیانوس آبی (Blue Ocean Strategy)

استراتژی اقیانوس آبی برای بردن محصول شما به بازاری طراحی شده است که هیچ رقابت یا رقابت کمی در آن وجود دارد. بنابراین، تحقیقات به شدت به دنبال یافتن جایگاهی هستند که میتواند برای سودآوری مورد استفاده قرار گیرد. این مدل در جایی که کسب و کارهای کمی وجود دارند که کالایی را ارائه داده که مردم به آن ابراز علاقه کرده باشند و فشار قیمتی یا هیچ فشار زیادی نیز وجود ندارد استفاده میشود. برخلاف استراتژی اقیانوس قرمز که بازاری اشباع شده را توصیف میکند و محصولات تحت فشارهای قیمتی که میتوانند کسب و کار را تهدید کنند را توصیف میکند، استراتژی اقیانوس آبی به دنبال بازارهایی است که فرصت رشد را فراهم میکنند. شما به دنبال این هستید که تقاضای جدیدی را جذب کنید، جایی که محصول شما منحصر به فرد خواهد بود!

5- مدل مسئوله محور (Issue Based)

مدل مسئله محور (همچنین هدف محور نیز نامیده میشود)، گام بالاتر از مدل پایه است. این مدل مبتنی بر مدل پایه است. بنابراین، عمیقتر و احتمالاً محبوبترین مدل در میان مدل های استراتژیکی است. برای شروع، از تجزیه و تحلیل سوات (SWOT) استفاده کنید که مخفف اختصاری نقاط قوت، ضعف، تهدیدها و فرصتها است. این تحلیل به شما کمک میکند تا عوامل داخلی و خارجی که بر کسب و کار، محصول یا خدمات شما تأثیر میگذارند را شناسایی و تحلیل کنید. بعد بیانیه مأموریت، سپس برنامه ریزی، ایجاد بودجه و برنامه برای اجرای مأموریت ارائه میشود. پس از یک سال، باید نتایج را کنترل کرد و در صورت لزوم نتایج را در مورد پیشرفت اهداف گزارش داد.

نکته :

مطالعات راهبردی

رهبران فکری

مایکل پورتر  هنری مینتزبرگ

بروس هندرسون  گری هامل

جیمز سی. کالینز  بیسل لیدل هارت

کارل فون کلاوزویتس  سون تسی

مدیریت راهبردی

مدیریت راهبردی یک رده از فعالیتهای مدیریتی است که مقوله اهداف کلان(به انگلیسی: گل) و تاکتیک در سازمان میپردازد. مدیریت استراتژیک یک جهت دهی کلی برای سازمان میسازد که ارتباط خیلی نزدیکی نیز با مقولهٔ رفتار سازمانی دارد. در علم راهبری کسب و کار (به انگلیسی: MBA) به مدیریت راهبردی پایداری راهبرد (به انگلیسی: strategic consistency) نیز گفته میشود. پایداری راهبرد به مقوله راهبردهای سازمانی در قبال محیط بیرونی میپردازد.

مدیریت استراتژیک شامل تیم مدیریتی و احتمالاً مدیران ارشد (به انگلیسی: Board of Directors) و سایر سهامداران (به انگلیسی: stakeholder (corporate)، stakeholder) خواهد بود.

کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیریهای چند معیاره

مدیریت استراتژیک ابتدا با تحلیل مسائل پیرامون محیط داخلی و خارجی سازمان، شکل میگیرد و پس از پیشنهاد استراتژیها و راهبردهای ممکن و تحلیل آنها، یک یا چند راهبرد بهینه انتخاب میشود.

همیشه انتخاب، مسئله مهمی در مدیریت محسوب میشود. انتخاب هدف، انتخاب کارکنان، انتخاب تأمین کنندگان، انتخاب مشاوران و بسیاری از انتخابهای مدیریت مستلزم، دانش کافی مدیر به محیط شرکت یا سازمان و تسلط وی بر روشهای انتخاب میباشد. اساس مبحث تصمیم گیریهای چند معیاره، بر انتخاب و روشهای انتخاب استوار است؛ و ابزارهای برنامه ریزی استراتژیک نهایتاً به جدول انتخاب راهبردها یا QSPM ختم میشود؛ و مدیری که به ابزارهای برنامه ریزی استراتژیک دسترسی دارد میتواند براحتی از آنها در حل مسائل تصمیم گیریهای چند معیاره کمک بگیرد. یکی از ابزارهایی که میتواند در مباحث برنامه ریزی استراتژیک و تصمیم گیریهای چند معیاره مورد استفاده قرار گیرد، ماتریس تصمیم گیری است. شاخصها در این ماتریس در ستونها و گزینهها در سطرها قرار میگیرند. البته این ماتریس، ابزاری پایهای در تصمیم گیریهای چند معیاره میباشد و در نهایت تصمیم گیری با روشهای دیگری انجام میشود. برای حل مسائل تصمیم گیری چندمعیاره، می توان از روش تصمیم گیری چندمعیاره OPA [] و فرایند تحلیل سلسلهمراتبی استفاده نمود. پس با این اوصاف ارتباط تنگاتنگ برنامه ریزی استراتژیک در تصمیم گیریهای چند معیاره کاملاً واضح است. البته برخی از صاحب نظران این دو مقوله را از هم جدا فرض کرده و ابراز میکنند که برنامه ریزی استراتژیک، در سطح تعیین و مشخص نمودن راه و مسیر پیش روی سازمان یا شرکت بکار میرود در حالی که تصمیم گیری چند معیاره، برای اتخاذ تصمیم مناسب و بهینه از مسائل (اغلب) کوتاه مدت سازمان بکار میرود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.